شبی پرسیدمش بابیقراری به غیر ازمن کسی رادوست داری؟
دوچشمش ازخجالت برهم افتاد میان گریه خویش گفت آری.........
پایان هر عشق وصل نیست! شادی نیست! گاهی جدایی و غم و حسرت است.
پس از عشق پرهیز کن ! حیف است ، مگذار قلب پاک و مهربانت با غبار عشق آلوده گردد،
حیف است چشمان سیاه و زیبای تو روزی برای غم جدایی اشکبار شود
بگیر این گل از من یادبودی
که تنها لایق این گل تو بودی
فراوان امدند این گل بگیرند
ندادم چون عزیز من تو بودی
صبر کن عشق زمین گیر شود - بعد برو
یا دل از دیدن تو سیر شود – بعد برو
ای پرنده به کجا؟!قدر دگرصبر بکن
آسمان پای پرت پیر شود – بعد برو
باش با دست خود آیینه را پاک بکن
نکند آیینه دلگیر شود – بعد برو
یک نفر حسرت لبخند تو را می بارد
خنده کن عشق نمک گیر شود – بعد برو
خواب دیدی شبی از راه سوارت آمد
باش خواب تو تعبیر شود – بعد برو
در دیده به جای خواب آب است مرا
زیرا که به دیدنت شتاب است مرا
گویند بخواب تا به خوابش بینی
ای بیخبران چه جای خواب است مرا
دست تو تو دست من بود دلت اما جای دیگه
تو خودت خبر نداری اما چشمات اینو میگه
آنگاه که ... ضربه های تیشه زندگی را بر ریشه آرزوهایت حس می کنی؛ به خاطر بیاور که...
زیبایی شهاب ها از شکستن قلب ستارگان است