-
اون حلقه...
یکشنبه 30 خردادماه سال 1389 20:36
اون حلقه که تو دستته ، طناب اعدام منه ستاره ی غرق به خون تو سفره ی شام منه تو اون جا غرق زندگی ، من این جا غرق مردنم مثل یه دیوونه دارم اشک می ریزم ، جون می کنم از خونه بیرون می زنم ، طاقت موندن ندارم باید بیام ببینمت ، یه هدیه ای برات دارم چه قدر شلوغه کوچتون ، ببین چه شور و حالیه اما تو سفره عقدتون ، جای یه چیزی...
-
چه زود گذشت
شنبه 29 خردادماه سال 1389 09:12
گاهی مسیر جاده به بن بست می رسد.... راستش تا مدتی پیش معنی این شعر رو نمی فهمیدم و هرچی خودم و به در و دیور می زدم که بابا مگه میشه مسیر جاده(اتوبان)به بن بست برسه گوش شنوایی نبود اما مدتی قبل و با ترک شدن از طرف یکی مثل خودم فهمیدم که میشه مسیر جاده و یا هر مسیر دیگه به بن بست برسه... راستش این شعرها کم نیستند که آدم...
-
سلام
شنبه 29 خردادماه سال 1389 09:02
مدتی بود که وبلاگ نویسی را رها کرده و مشغول زندگی شدم،آخه آدم موجودی هست که زود به چیزی عادت می کنه و ترک عادتم که... بگذریم بهرحال وبلاگ نویس هم دوران نقاهت داره انسان نیاز داره به تنهایی و آرامش و من هم از سکوتی آمدم که قبل از هر فریادی لازمه پس یک یا علی دیگر...
-
محو تماشا
جمعه 30 بهمنماه سال 1388 15:53
گفته بودی که چرا محو تماشای منـی؟ وآنچنان مات که یک دم مژه بر هم نزنی مژه بر هم نزنم تا که ز دستـم نرود ناز چشم تو به قدر مـژه بر هم زدنـی آخرین برگ سفرنامه ی باران این است که زمین چرکین است
-
دل نشست
دوشنبه 2 آذرماه سال 1388 18:52
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود گاهی تمام حادثه از دست می رود گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست وقتی که قلب خون شده بشکست، می رود اول اگرچه با سخن از عشق آمده است آخر، خلاف آنچه که گفته است می رود اونی که مدعی بود عاشقته ...
-
هی فلانی!
شنبه 2 آبانماه سال 1388 19:24
هی فلانی می دانی ؟ می گویند رسم زندگی چنین است... می آیند.... می مانند.... عادت می دهند.... ومی روند. وتو در خود می مانی و تو تنها می مانی راستی نگفتی رسم تونیز چنین است؟.... مثل همه فلانی ها....
-
چشمان سیاه
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 23:10
من عاشق آن دیده چشمان سیاهم، بیهوده چه گویم که پریشان نگاهم، گر مستی چشمان سیاه تو گناه است، من طالب آن مستی و خواهان گناهم .... عشق رازی است مقدس. برای کسانی که عاشقند، عشق برای همیشه بیکلام میماند؛ اما برای کسانی که عشق نمیورزند، عشق شوخی بیرحمانهای بیش نیست
-
دلتنگی من می خندد
شنبه 18 مهرماه سال 1388 13:53
من دلم تنگ کسی ست که به دلتنگی من میخندد... باور عشق برایش سخت است ای خدا باز به یاری نسیم سحری میشود آیا باز دل به دل نازک من بربندد؟؟!!.... تقدیم به کسی که فکر می کند ندیدن یعنی دوست نداشتن اما باور کن که دوست داشتن هیچگاه پایانی ندارد ...
-
تنهای تنها
پنجشنبه 16 مهرماه سال 1388 19:32
بمان با من که من بی تو صدای خسته در بادم، در این اندوه بی پایان بمان تنها تو در یادم، نمیدانم چرا غم ها نمیدانند که من سلطان غم هایم، بیا ای دوست با من باش که من تنهای تنهایم
-
سرزمین بادها
پنجشنبه 9 مهرماه سال 1388 19:02
آهسته و آرام می روی بی آنکه نشانه ای رد پایی علامتی جا بگذاری قاصدک اینجا سرزمین بادهاست بیهوده دلخوش به ماندن نباش
-
می شناسی منو؟
جمعه 3 مهرماه سال 1388 19:33
می شناسی تومنو؟؟ منم اون اهل خیابون وفا منم اون عاشق کوچه صفا منم اون خسته ز عشقای دروغ منم اون عاشق چشمای فروغ
-
شیشه تبدار
پنجشنبه 19 دیماه سال 1387 21:29
روی آن شیشه تبدار تورا "ها" کردم، اسم زیبای تورابانفسم جاکردم، شیشه بدجوردلش ابری وبارانی شد، شیشه رایک شبه تبدیل به دریاکردم، باسرانگشت کشیدم به دلش عکس تورا، عکس زیبای تورا سیرتماشا کردم
-
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
سهشنبه 17 دیماه سال 1387 18:24
من که دیگر نیستم حالا چه فرقی میکند؟ بی حضور یک نفر دنیا چه فرقی میکند؟ لا به لای ازدحام این همه بود و نبود هستیم با نیستی آیا چه فرقی میکند؟ با شما هستم شمایی که مرا نشنیده اید ! با شما خانوم ویا آقا چه فرقی میکند؟ اینکه هر شب یک نفر از خویش خالی میشود واقعاً در چشم آدم ها چه فرقی میکند؟ من به هر حال آمدم تا با تو...
-
عاشق
دوشنبه 6 اسفندماه سال 1386 22:27
پیداست هنوز شقایق نشدی زندانی زندان دقایق نشدی وقتی که مرا از دل خود می رانی یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی زرد است که لبریز حقایق شده است تلخ است که با درد موافق شده است شاعر نشدی وگر نه می فهمیدی پاییز بهاریست که عاشق شده است دهقان فداکار پیر شده ، فداکاریش تموم شده ، چوپان دروغگو عزیز شده ، شنگول و منگول گرگ شدن...
-
کاش
شنبه 20 بهمنماه سال 1386 22:50
کاش در دریای هستی قصه ی طوفان نبود تا که با هم قا یقی بی باد بان می ساختیم همیشه انقدرساده نرو ومگذر لااقل نگاهی به پشت سرت کن ........شاید کسی در پی تو میدود و نامت را با صدای بی صدایی فریاد میزند ........و تو هیچ وقت او را ندیده ای
-
محشر
دوشنبه 1 بهمنماه سال 1386 14:48
رفتی و ندیدی که چه محشر کردم با اشک تمام کوچه را تر کردم وقتی که شکست بغض تنهایی من وابستگی ام را به تو باور کردم
-
یا مولا
چهارشنبه 19 دیماه سال 1386 23:54
دیباچه عشق و عاشقی باز شود دلهای همه آماده پرواز شود با بوی محرم الحرام تو حسین ایام عزا و غصه آغاز شود
-
آتش نمرود
پنجشنبه 6 دیماه سال 1386 16:27
دیدم که تو دریایی و من رود شدم در وسعت چشمان تو محدود شدم آن روز که در آتش عشق افتادم سر سبز تر از آتش نمرود شدم...
-
خفت و خاری
شنبه 1 دیماه سال 1386 21:33
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی ولی با خفت و خواری نمی گردم پی خاری من پذیرفتم شکســــــــت خویش را پندهای عقل دور اندیش را من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد اشنا دیوانه است. میروم از رفتن من باش شــــــــــــاد از عذاب دیدنم ازاد باش گر چه تو زودتر از من میـــــــــــروی آرزو دارم ولی عاشق شوی ارزو دارم...
-
آری!!
یکشنبه 25 آذرماه سال 1386 18:44
شبی پرسیدمش بابیقراری به غیر ازمن کسی رادوست داری؟ دوچشمش ازخجالت برهم افتاد میان گریه خویش گفت آری......... پایان هر عشق وصل نیست! شادی نیست! گاهی جدایی و غم و حسرت است. پس از عشق پرهیز کن ! حیف است ، مگذار قلب پاک و مهربانت با غبار عشق آلوده گردد، حیف است چشمان سیاه و زیبای تو روزی برای غم جدایی اشکبار شود
-
لایق گل
دوشنبه 19 آذرماه سال 1386 22:20
بگیر این گل از من یادبودی که تنها لایق این گل تو بودی فراوان امدند این گل بگیرند ندادم چون عزیز من تو بودی
-
صبر کن
چهارشنبه 14 آذرماه سال 1386 22:58
صبر کن عشق زمین گیر شود - بعد برو یا دل از دیدن تو سیر شود – بعد برو ای پرنده به کجا؟!قدر دگرصبر بکن آسمان پای پرت پیر شود – بعد برو باش با دست خود آیینه را پاک بکن نکند آیینه دلگیر شود – بعد برو یک نفر حسرت لبخند تو را می بارد خنده کن عشق نمک گیر شود – بعد برو خواب دیدی شبی از راه سوارت آمد باش خواب تو تعبیر شود –...
-
دیده
شنبه 10 آذرماه سال 1386 21:59
در دیده به جای خواب آب است مرا زیرا که به دیدنت شتاب است مرا گویند بخواب تا به خوابش بینی ای بیخبران چه جای خواب است مرا
-
دست تو
دوشنبه 5 آذرماه سال 1386 22:22
دست تو تو دست من بود دلت اما جای دیگه تو خودت خبر نداری اما چشمات اینو میگه آنگاه که ... ضربه های تیشه زندگی را بر ریشه آرزوهایت حس می کنی؛ به خاطر بیاور که... زیبایی شهاب ها از شکستن قلب ستارگان است
-
بودنم
سهشنبه 29 آبانماه سال 1386 23:13
بودنم را هیچ کس باور نداشت هیچ کس کاری به کار من نداشت بنویسید بعد مرگم روی سنگ با خطوطی نرم و زیبا و قشنگ آنکه خوابیده در این گور سرد بودنش را هیچ کس باور نکرد
-
دریا
دوشنبه 21 آبانماه سال 1386 22:19
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست، همه دریا از آن ما کن ای دوست، دلم دریا شد و دادم به دستت، مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
-
حافظ
دوشنبه 14 آبانماه سال 1386 21:47
وقتی کار از کار گذشت دیگه چه فایده ای داره توی فالت بیاد: یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
-
شمع
چهارشنبه 9 آبانماه سال 1386 20:28
شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت گفت ای عاشق دیوانه فراموش شوی سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد گفت طولی نکشد تو نیز خاموش شوی...
-
چشم
چهارشنبه 2 آبانماه سال 1386 19:08
ای عشق شکسته ایم مشکن ما را این گونه به خاک ره میفکن ما را ما در تو به چشم دوستی می بینیم ای دوست مبین به چشم دشمن ما را آگر بوی گلی را دوست نداری شاخه هایش را نشکن
-
سر سبز
شنبه 28 مهرماه سال 1386 22:20
سر سبزترین بودم و زردم کردی تبعیدی فصل شوم و دردم کردی من چشم و چراغ این و ان بودم و تو انگشت نما و کوچه گردم کردی